۲۱ تیر ماه ۹۹ تباناک نوشت: «تعدادی از جوانان و اهالی با مشاهده یک قلاده خرس در مراتع روستای هفتچشمه اردبیل اقدام به فراری دادن آن نموده و با ایجاد ترس و وحشت از طریق موتورسیکلت، تراکتور و لشکر پیاده، حیوان زبان بسته را مجبور کردهاند مسافت زیادی را طی کرده و از نفس بیافتد و تلف شود.»
خدا کند که این خبر دروغ باشد اما حتی اگر این خبر واقعیت هم نداشته باشد یک موضوعی روشن و مبرهن است و آن این که ما نیازی به دشمن نداریم، ما که فرهنگ را رها کردیم و تنها دنبال سیر کردن شکم خود رفتیم نیازی به دشمن نداریم ما با این همه دریدگی فرهنگی خودمان دشمنان شش دانکی برای خودمان و جامعهمان و طبیعت و منابعطبیعیمان هستیم!
نه کرونا ما را از پا در خواهد آورد نه تحریم و نه مسئولان بیکفات، ما خودمان کمر بر نابودی خود بستهایم و با هر ته سیگاری که به طبیعت میاندازیم و با هر شاخهای که میشکنیم و با هر رانتی که در اداراتمان اتفاق میافتد و با هر ریایی که در سطوح جامعه ما رقم میخورد؛ ما کار خود را میسازیم.
باور کنید ما نیازی به دشمن نداریم، فشار دستهای نادان بر دسته گاز موتورسیکلتهایی که بنزین ملی یارانه دار مصرف میکنند تا خرس خستهای را به مسلخ مرگ بکشانند و داد و فریادهای هوچیگرایانه برای خلاص کردن آخرین بازماندههای حیات وحش در منطقه خود دلیل کاملی است بر این ادعا که ما نیاز به دشمن نداریم، ما مصلوب نادانی خویشتن هستیم و با هر تفی که بر خیابان میاندازیم بیچارهگی بزرگ خود را به کاینات معرفی میکنیم و این دریدگی از سرچشمه فرهنگ آب میخورد؛ همو که آنرا رها کردهایم.
ما مصرفگراهای چندش آوری شدهایم
اکنون فرهنگ مهربانی و فرهنگ ایثار و فداکاری و سخت کوشی و راست کرداری و وطن پرستی و آینده نگری در ما دگرگون شده است، فرهنگ مطالعه و مطالبه فروکش کرده است هیچ تعصبی بر غیر خود نداریم، ماموطن شعار کسل کنندهای شده است و ما مصرف گراهای چندش آوری شدهایم و هر روز که میگذرد بیشتر و بیشتر در باتلاق بیفرهنگی میافتیم! این را از آمار فساد و اعتیاد و نزاع و خیلی چیزهای دیگر میتوان فهمید، شوربختانه ما اکنون در جامعه ای زندگی میکنیم که در آن صاحب نظر گاها به تحت نظر و نخبه به پخمه و هنرمند به کارمند تبدیل میشود و بی شک این یک خسارت فرهنگی عظیمی است.
روستانشینان ما از عدم آموزش رنج میبرند، نمود این رنج را در فصل چیدن فندق میتوان دید آنجا که درختان جنگل خدادادی فندوقلو در فصل پاییز توسط روستاییان برای چند دانه فندق قتل عام میشوند و گویی که سال بعد احتیاجی به آن درختان نخواهد بود آنجا میتوان به عمق فاجعه پیبرد، پای فرهنگ ما بد جوری لنگ شده است و این لنگیدن چشم انداز خطرناکی را پیش ما میگستراند.
صحبت از کشته شدن یک خرس نیست بلکه سخن از گسست فرهنگی در تمام سطوح است و اگر در این راستا اقدام و عملی عاجل چه از سوی مردم و چه از سمت مسئولان صورت نگیرد ما روزگار غم انگیزی پیش روی خود خواهیم داشت.
یادداشت حبیب یزدانی