نادعلی همدانی، چهره ماندگار رماننويسي و مطبوعاتي ايران، بسال ۱۳۱۲ در اردبيل متولد شد. پدرش در كاروانسراي حاجي احمد مغازه داشت. وي بعد از اتمام تحصیلات دبستانی زادگاهش را ترك و در تهران دوره دبیرستان را به پایان رساند. به جهت مشکلات اقتصادی خانواده از ادامه تحصیل منصرف شده وارد کار مطبوعاتی در موسسات کیهان و اطلاعات به عنوان خبرنگار، نویسنده و قصهنویس شد. او قصهنویسی را كه از ۱۵ سالگی شروع کرده بود، نخستین رمانش را در سال ۱۳۳۰ با نام «ولگرد» توسط انتشارات علیاکبر علمی منتشر ساخت.
ناد علي همداني در سال ۱۳۴۵ به استخدام سازمان در حال تأسیس تلویزیون ملی ایران درآمد و تا سال ۱۳۴۹ به عنوان نویسنده و تهیهکننده تلویزیونی بکار پرداخت تا اينكه از اواخر همانسال براي انتشار هفتهنامه «تماشا» به كمك سردبير مجله، ژیلا سازگار رفت و تا سال ۱۳۵۴ در آنجا بود تا اینكه بعد از اخذ مدرک لیسانس به عنوان بورسیه تلویزیون براي تحصیلات عالی در رشته پژوهشهای تئاتری عازم دانشگاه سوربن پاریس شد. رضا سیدحسینی نويسنده و مترجم شهير اردبيلي هم مدتي سردبيري اين مجله را كه تا سال ۱۳۵۷ نشر آن تداوم داشت، عهدهدار بود. همداني در سال ۱۳۵۸ از فرانسه بازگشته و بکار خود ادامه داد تا اينكه اسفند ۱۳۶۸ بازنشسته گرديد.
همداني پس از بازنشستگی بکار ترجمه، رماننویسی و ویراستاری روی آورد و در ضمن آن مجله دو هفتگی «تماشاخانه» و بعد ماهنامه «تماشای زندگی» را منتشر کرد و مدت كوتاهي هم در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران تدریس نمود.
در يك روز بهاري حسن حريري صاحب كتابفروشي و مطبوعاتي در اوايل خردادماه ۱۳۷۲ مجلهاي را در دكههاي مطبوعاتي شهر پخش نمود كه مدتها تاثیرات شگرفي بر روزنامه نگاري اردبیل گذاشت. نادعلي همداني كه سالها از شهر و زادگاهش دور بود به عشق ديارش كه تازه استان شده بود، مجله فاخر و ارزشمند «تماشای زندگی» را كه موج نوينی از روزنامه نگاری در اردبيل را به راه انداخت، منتشر ساخت. او توانست در اين مجله بزرگان بسياري از اردبيل را كه در تهران و خارج كشور بودند در هيأت تحريه گرد آورده و آثار گرانقدري را چاپ كند و با يك عمر تجربه خود به خوبي نشان داد که سردبیر مطبوعاتي باید چه مشخصاتی داشته باشد و چه اهدافي را دنبال كند. او مجلهاي بدون تكرار در تاريخ مطبوعات اردبيل را عرضه نمود كه اينک يكي از گنجینههای نفيس مطبوعاتی، تاریخی و ادبی بشمار میرود و هنوز بعد از يك ربع قرن چنين حركتي در مطبوعات اين سامان ديده نشده است.
شماره نخست ماهنامه فرهنگي، اجتماعي و خبري تماشاي زندگي در فروردين و ارديبهشت ۱۳۷۲ در ۱۰۲ صفحه به صاحب امتيازي و مديرمسئولي «نادعلي همداني» با مطالبي از «بابا صفري، اكبر فريار، دكتر يوسف معماري، دكترعلي اصغر نصر، دكتر علي اصغر حلبي، رضا سيدحسيني، بيوك جامعي، هوشنگ يزداني، رحمت حبيب الهي و …» چاپ و در سرمقاله آن مديرمسئول نشريه نوشت: «تماشاخانه را بستيم و به تماشاي زندگي نشستيم» و در ادامه انتشار اين شماره از ماهنامه را «ويژه استان اردبيل» قلمداد نموده و دليل نشر آن را آشنايي هموطنان ايراني سراسر كشور را با استان جديد اردبيل دانست. ولي از شماره بعد نشريه كه قرار بود در سطح ملي نشر يابد چهره منطقهاي گرفته و زينالعابدين درخشان به عنوان مدير اجرايي نشريه وارد كارزار مطبوعاتي شد. سال ۷۴-۷۳-۱۳۷۲ در مجموعه هر دو، سه ماه يكبار پنج شماره و در نيمه نخست سال ۱۳۷۵ سه شماره و در مجموعه هيجده شماره (۳۷ عنوان شماره مسلسل) از اين مجله چاپ و در محدوده استان اردبيل و تهران توزيع گرديد. از نخستين شماره سال دوم انتشار نشريه (۱۳-۱۲ فروردين و ارديبهشت ۱۳۷۳) ضميمهاي در هشت صفحه به نام «صداي اردبيل» به منظور نشر اخبار اردبيل در صفحات داخلي نشريه در محدوده استان اردبيل گنجانده شد. از خصوصيات زيبا و مشتري مدارانه اين مجله قرار گرفتن هر نسخه در بستهبندي مجزاي پلاستيكي بود كه علاوه بر زيبايي، باعث سالم ماندن مجله در دكههاي مطبوعاتي ميشد.
از تاثيرات مهم همداني بايد به شكستن تابو قدرتنمايي عدهاي در مخالفت با سردار مشروطه «حاجبابا خان اردبيلي» اشاره كرد. كليد اين موضوع با طرح «از حاج باباخان چه ميدانيد …» نوشته منوچهر صدوقي سها نویسنده، پژوهشگر و داماد محمدتقی جعفری در شماره خرداد و تيرماه ۱۳۷۳ كليد خورد كه تا مدتها ادامه داشت و خاطرات، اسناد و مطالب ارزشمند از آن قهرمان مردمي منتشر گرديد.
اما هر چيزي را پاياني است، نگاه كشوري نادعلي همداني و نظر منطقهگرايانه تامين كنندگان سرمايه نشر مجله و عدم حمايتهاي خاص مالي و جذب آگهي، مجله را در بنبست قرار داد، چرا كه تك فروشي هزينههاي مجله را كفاف نميكرد و در نهايت بعد از انتشار شماره هيجدهم (شماره مسلسل ۳۵-۳۶-۳۷ مرداد، شهريور و مهر ۱۳۷۵) در صفحه آخر نادعلي همداني در متني با عنوان، آخرين كلام نوشت: «خدا حافظ اردبيل !». وي در ضمن اين متن از دلايل چاپ مجله براي اردبيل گزارشي ارائه داده و براي هميشه نام «تماشاي زندگي» را به تاريخ سپرد و از آن به بعد بيشترين اوقات خود را بر ترجمه كتاب متمركز ساخت.
در شناسنامه كاري اين اسطوره رماننويسي اردبيل، نگارش و چاپ كتب ارزشمندي از جمله رمان تاريخی، نمایشنامه، بیوگرافی به وجود دارد كه شايد بزرگترین کار وي ترجمه کتاب مرجع «تاریخ نمایشنامهنویسی جهان» است. او رمانهايي چون «ولگرد، هذیان زندگی، پدرم ستارخان، حماسه بابک خرمدین، زیبای سرخپوش، بابک عشق حماسه، پریسا، سوگند، مدرس سیسال شهادت، فرشته ساوالان، قصههای زادگاهم، پیشگامان استقلال ایران، درد عشقی که مپرس، داستان شاه و پری، قوچاق نبی» و كتابهاي كوتاه داستاني شاهنامه برای نوجوانان چون «زال و رودابه، فریدون و ضحاک، رستم و سهراب، بیژن و منیژه، تهمینه، سودابه» را نوشته و كتابهايي چون «کاخ تنهائی، کاترین کبیر، داستان قاجار، زولا، لاسکارینا بوبولینا، ابوالهول یخها و تلفنیها» ترجمه و به همراه دهها اثر ديگر از خود براي نسلهاي آتي به يادگار گذاشته است.
ساعت دوازده و نیم ظهر پنجشنبه ۲۱ دیماه ۱۳۸۵ يكي از همسايههاي نادعلي دچار مشكل قلبي ميشود و او كه براي كمك رفته بود از پلههاي ساختمان سقوط كرده و دچار ضايعه مغزي ميشود. در اثر اين ضايعه بعد از مدتي بيهوشي و بستري شدن در بيمارستان، سمت چپ بدنش فلج شده و اراده حركت خود را از دست داده و خانه نشين ميشود؛ اما از نظر حافظه مشكلي نداشت و در قدرت بيان نيز در اثر هيجان ميتوانست برخي چيزها را به زبان بياورد.
از اين چهره مطبوعاتي و پژوهشگر برجسته تئاتر اردبيلي در روز شنبه ۲۳ شهریورماه ۱۳۸۷ و در حالي به جهت شرایط نامناسب جسمی پزشكان از ادامه حيات وي قطع امید کرده بودند، در مراسمي به همت فرهنگستان هنر در باغ موزه هنرهای ایرانی تجليل شد و پسرش فرزاد به نمايندگي از پدرش در آن صحبت كرد.
نادعلي همداني اين چهره ماندگار ادبي اردبيل، ساعت ده شب پنجشنبه اول اسفند ۱۳۸۷ بر اثر حمله مغزی پركشيد و از ميان ما رفت و سه روز بعد به محض بازگشت پسرش از پاریس صبح چهارم اسفند ۱۳۸۷ در قطعه هنرمندان بهشت زهرای تهران پيكرش به خاک سپرده شد.
مقاله:حيدر محمديان اردي