هر نظر و نگاه و دیدگاهی که به آمریکا داشته باشیم، باید پذیرفت که یک کشور تاثیرگذار جهانی است که وقایع زیادی را در جهان رقم زده است و از جنگ جهانی دوم تا مدیریت جنگ سرد و تقسیم جهان به بلوک شرق و غرب و… نقشآفرین درجه اول بوده است.
دپارتمانهای علم سیاست در تمام نقاط جهان طوعا او کرها، ناچار از مطالعه و شناخت دقیق ماهیت سیاستها و رویکرد این کشور هستند.
اما همه این رویکردها هر چهار سال یکبار با یک نگاه منافعنگر و با مکانیسمی به نام انتخابات تنظیم میشود که چهبسا در اغلب ادوار نتایج آن بهگونهای رقم میخورد؛ تا بداند مومن و گبر و یهود، کاندر آن صندوق، جز لعنت نبود…
جامعهای متکثر با کثرتی از خردهفرهنگها در درون وحدتی به نام ایالاتمتحده، همهجور رویاروییها در خود دارد و از تقابل نژادپرستان تا عدالتخواهان نژادی، رنگینپوستان و سفیدپوستان، خداباوران و خداناباوران، خانوادهگرایان و برهمزنندگان بنیانهای خانواده، کنسرواتیوها و برهمزنندگان وضع موجود، مسیحیان افراطی و مسامحهگران مذهبی، مهاجرین و آمریکای سفید و… با آلیاژی از رفتارهای گوناگون و خردهفرهنگها در آنجا ظهور و بروز دارند.
اما در هر صورت این انتخابات است که رویکردها را تعیین میکند و با قدرت لویاتانی که این کشور از آن برخوردار است؛ بیش از آنکه از جهان تاثیر بپذیرد، بر آن تاثیر میگذارد.
با توجه به سیستم ریاستی آمریکا، بالاترین هیجانها و تنشهای انتخاباتی در انتخابات ریاستجمهوری، بیش از سایر انتخاباتش رخ مینماید و از همان نظر هم رفتار و سکنات تمام بازیگران انتخاباتی آن در جهتدهی به رفتارهای انتخاباتی آمریکا، نقشی تعیینکننده پیدا میکنند.
خروجی انتخابات آمریکا مشخص میکند که گاهی در مقابل جهان با دستان مخملی و چماقی پنهان سخن بگویند و یا با کمال عریانی و برهنگی به دنیا چنگ و دندان نشان دهند.
گاهی با ادبیات نرم اوباما بگویند “ما پلیس جهان نیستیم” و گاهی هم مانند ترامپ و بوش بگویند: “ما همهکاره جهان هستیم و در این همهکارهگی حتی از اروپا هم نظر نمیخواهیم. آنجا اروپای کهنه است و ما اروپای نو تعریف خواهیم کرد”.
اما برای اینکه دنیا بداند با چه ادبیاتی سروکار دارد، سیب انتخابات در آسمان آمریکا، هر چهار سال یکبار، هزار چرخ میخورد تا بر کدام رو به زمین افتد و به کدام ادبیات اجازه خودنمایی بدهد.
و آنوقت دنیا میماند و آن ادبیات که باید به مدت چهارسال در جهان، تعاملها و تقابلها با آن شکل گیرد و اجتنابناپذیر شود؛ چراکه آمریکا، بورکینافاسو، گینه بیسائو، برمه و مالدیو نیست که بتوان نادیدهاش گرفت و حتی چین و اروپا و روسیه هم نیست.
آمریکاست با تسلط بر بیش از ۲۵درصد ثروت جهان و قدرت کنترل بیش از ۵۰درصد ثروت آن که اقصی نقاط عالم در چنگ او و نیرنگ اوست…
اما آنچه امروز در آنجا مشاهده میشود، دوقطبی شدن تمامعیار این جامعه متکثر، لیکن واحد است که عوامل متعددی در آن دخیل بوده و در راس آن سیاستهای افراطی دونالد ترامپ با تمام توان بر آتش آن دمیده است.
این نمود دوقطبی به شکل کاملا عریان در اولین مناظره انتخاباتی بایدن و ترامپ، در ساعت هشت شب سهشنبه به وقت آمریکا و چهار و سی دقیقه بامداد چهارشنبه به وقت تهران، در ماراتن نود دقیقهای مشاهده شد و با مبادله کلمات و عباراتی که حتی مجری توانمند و باتجربهای مانند “کریس والاس” را هم مستاصل و درمانده کرد؛ به اوج خود رسید.
عباراتی مانند “خفه شو، دلقک، دروغگو، مالیاتگریز، دزد، بیهوش، احمق، رشوهگیر، سرسپرده پوتین، عامل روسیه، جیرهخوار و…” چیزی نبود که مشابه آن در هیچکدام از ادوار انتخاباتی آمریکا مشاهده نشده بود.
بهوضوح دیده شد که آمریکا در اقیانوسی از فضای دوقطبی و با تندترین ادبیات، گرفتار شده که انتخاباتی متفاوت از همه ادوار گذشته را برای آن کشور رقم خواهد زد و بسیاری از نورمها در آن شکسته خواهد شد.
امروز ترامپ، درصدد شکستن تمام نورمهایی است که نظام سیاسی و انتخاباتی امریکا ولو در ظاهر به آن خو کرده بود. تداوم ترامپ در کاخسفید تداوم این نورمشکنیها با توهمی بیش از گذشته خواهد بود و آمدن بایدن شاید تاحدودی آب رفته و آبروی رفته را به جوی آمریکا بازگرداند.
اما هرکدام از بازیگران مناظره دیشب که برنده انتخابات شوند، فعلا با یک نگاه نسبی، برنده آن مناظره “جو بایدن” بود. با این توضیح که مستاصلی پیر به رویارویی با متوهمی پیر آمده بود…
یادداشت:مالک رضایی